شَرِ و شور انتخابات

راستش یه مدته که اصلا حالم خوب نیست و حوصله هیچ کاری رو ندارم. خب به برکت وجود انتخابات و ستادهای محترم این فرصت برای وقت تلف کردن من به وجود اومده. معمولا از اینکه جمعیت زیادی از آدم ها رو ببینم که خیلی خوشحالن و کسی حواسش بهم نیست و همه سرگرم خوشحالی و عیش خودشون هستند لذت میبرم. بارها شده به مناسبت های مختلف مثل قهرمانی تیم محبوبم استقلال یا رفتن تیم ملی به جام جهانی یا موقع انتخابات بیرون میرم و از دیدن خوشحالی مردم خوشحال میشم. این روزها، نزدیک شب وقتی هوا می خواد تاریک بشه میرم بیرون شروع می کنم به خوردن بستنی توی ستاد یکی از کاندیداهای شورای شهر که چون فکر می کنه پدربزرگش در زمینه ساختن بستنی به نون و نوایی رسیده و برای خودش برندی شده حالا اونم حتما لیاقت این رو داره که کاندیدای شورای شهر بشه ولی خب هرچی فکر می کنم نمیتونم ارتباط بستنی رو با کاندیداتوری بفهمم. ولی به هر حال بستنی خوشمزه ای هست که من هیچ وقت نمی تونم دست رد به سینش بزنم و با کمال میل می خورم و قطعا به کسی که از این ترفند ها استفاده می کنه تا رای بیاره رای نخواهم داد؛ فکر می کنم اگه تعداد زیادی از اونایی که بستنی می خورن بهش رای ندن خودش دیگه حساب کار دستش میاد و به مرور چنین روش های جمع آوری رای منسوخ میشه و منم سعی می کنم به اندازه توانم اون رو به این نتیجه برسونم.

بعدش آروم آروم میرم به طرف خیابون سجاد. سمت ستاد دکتر روحانی. آدم های زیادی میبینم که با دست بند و شال های سبز و بنفش جلوی ستاد و داخل خیابون جمع شدن و شعار میدن. فکر می کنم این روزها یکی از بهترین موقعیت ها برای جوون ها و دختر پسر ها هستش که یاد بگیرن خیلی بالغانه در کنار هم شادی کنن. یه اسپیکر با صدای بلند هم تعبیه شده که آهنگ پخش می کنه. با هر آهنگی که پخش میشه عده زیادی توی خیابون میریزن و مشغول رقص و حرکات موزون میشن. اونقدر با هیجان این کار رو انجام میدن که فکر می کنم می خوان انتقام تموم کنسرت هایی که توی این چند سال توی مشهد قرار بوده برگزار بشه و نشده رو دارن میگیرن. با هر آهنگی هم حرکات موزون رو به تناسب انجام میدن؛ مثلا من خودم هیچ وقت فکر نمی کردم که بشه با آهنگ ای ایران بنان یا سالار عقیلی رقصید ولی توی این چند شب فهمیدم که چقدر من اشتباه می کردم و حتی یه بار دیدم که با این آهنگ ها یکی رقص تکنو رو هم به زیباترین شکل انجام میداد و مردم هم با تمام وجود تشویقش می کردن؛ انصافا از حق که نگذریم اینقدر قشنگ این کار رو انجام داد که من به شدت به وجد اومدم و سکوتم رو شکستم و براش یه سوت بلند و کف زدم. حتی یکی دیگه رو هم دیدم که حرکات زیبای ژیمناستیک رو به اجرا در می آورد. فکر می کنم اگه امکانات کامل تر بود و یه طناب هم تعبیه می کردن مطمئنا یکی می رفت و بند بازی یا کارهای محیرالعقول دیگه ای هم می کرد. معمولا تا ساعت ده و نیم شب رقص و آواز با اهنگ ادامه داره و با تعطیلی ستاد موج جمعیت به دنبال روش های جدیدتری برای تخلیه انرژی می گردن. مثلا من دیدم تمبک میارن و مجلس رو گرم می کنن یا حتی سران فتنه رو تشویق می کنن یا دنبال دعوا با حامیان کاندیدای دیگه هستن. خدا رحمت کنه پدر و مادر این ایسلندی ها رو که این تشویق ایسلندی رو معرفی کردن. هر موقع صدای طبل و دهل قطع میشه ملت یک صدا به صورت هماهنگ از کاندیدای مورد علاقشون به این روش حمایت می کنن. البته در طول تمام مدتی که مردم توی خیابون جمع میشن یه تونل هم درست می کنند که به زحمت یک ماشین از داخلش رد میشه و اگه صاحب ماشین سیستم صوتی قدرتمندی داشته باشه با بلند کردن صدا، دوباره مجلس رو گرم میکنه حتی خود راننده هم گاهی از ماشین پیاده میشه و یه قِرِ ریز برای جمعیت تشنه شادی میده. یکی از با نمک ترین قسمت ها هم حضور پلیس هست. مخصوصا وقتی یه شوکر برقی دستشه. تا ملت یه کم هرج و مرج می کنن و شلوغ می کنن و زیادی وارد خیابون میشن صدای شوکر رو که درست مثل حمله دسته بزرگی از زنبور گاوی ها هست در میاره و مردم با سرعت زیاد میان توی پیاده رو. انگار که پلنگ بهشون حمله کرده و بعد هم کِر و کِر و هِر و هِر می خندن. فکر می کنم حس بودن در شهربازی بهشون دست میده. یعنی یه خطر کنترل شده  استرس زا و ترس آفرین و حس خوب غلبه بر اون. واقعا اون شبایی که پلیس نباشه اصلا مزه نداره. من یه شب خواستم ببینم واقعا مردم تا ساعت چند خسته نمی شن و به عینه تا ساعت یک و نیم شب توی خیابون بودم تا اینکه پلیس به زور مردم رو متواری کرد. به نظر می رسه ما بیش تر از اینکه به انتخابات و شور انتخاباتی نیاز داشته باشیم به چند تا محل نیاز داریم که بریم این همه انرژی که توی وجودمون هست رو تخلیه کنیم. توی خارج و ممالک کافر بهش می گن کلاب و دیسکو! 

دیدگاهتان را بنویسید