توی این پست قصد دارم در مورد داستان یادگیری زبان انگلیسی خودم صحبت کنم. شاید در کنار همه این همه کلاس ها و روش های مختلف برای آموزش و یادگیری زبان انگلیسی، اگر سعی کنیم از تجربیات افرادی که مسیرهای خودشون رو برای یادگیری زبان های جدید طی کرده اند استفاده کنیم، بتونیم ایده بگیریم و مسیر یادگیری خودمون رو هموارتر کنیم.
وقتی سوم راهنمایی بودم برای اولین بار وارد موسسات زبان شدم و به خاطر معلم خیلی خوبی که توی اون موسسه داشتم به شدت به زبان علاقه مند شدم. من اونقدر علاقه به یادگیری لغت داشتم که یادم میاد وقتی اول دبیرستان بودم دیکشنری المنتری(Elementary) رو میاوردم کلاس و از بچه ها می خواستم تا هر صفحه ای رو که می خوان باز کنن و هر لغتی رو که دوس دارن از من بپرسن. همیشه به دوستام می گفتم که من آرزومه یه روزی حافظ کل دیکشنری بشم.
به واسطه لغات زیادی که حفظ می کردم همیشه توی امتحانات و آزمون های مختلف درصد زبانم بالا میرفت و باعث می شد رتبه هام خیلی خوب بشن. یکی از معدود دفعاتی که تو زندگیم خیلی به خودم افتخار کردم زمانی بود که اول دبیرستان بودم و یه آزمون زبان برگزار شد و من تونستم رتبه دوم رو تو شهر به دست بیارم و یه مراسمی هم برامون گرفتن و بهم یه دیکشنری تصویری و یه ساعت هدیه دادن و هنوزم که به اون روز فکر می کنم کلی خَرکیف میشم. خدایی خیلی باحاله اسمت رو اعلام بکنن و تو بری بالا و هدیه بگیری و بقیه تشویقت کنن.
بعد از دوران دبیرستان و ورود به دانشگاه علی رغم علاقه زیاد به زبان انگلیسی خیلی تنبلی کردم و توی دوره کارشناسی به هیچ عنوان مطالعه نداشتم و هرچی لغت بلد بودم پرید یا حداقل دیگه مثل قبل آمادگی نداشتم.
گذشت و گذشت و گذشت تا یه روز توی مقطع ارشد من توی اینترنت با یه خانم فنلاندی آشنا شدم (همیشه پای یک زن در میان است!) و تونستم با اسکایپ باهاش ارتباط بگیرم و به صورت تصویری باهاش صحبت کنم. بزنم به تخته خانومه جای خواهری! خیلی خوشگل بود و انگلیسی رو هم خیلی مسلط صحبت می کرد و من به زور کلمات رو جفت و جور می کردم و بهش تحویل میدادم. مکالمه تموم شد و بعدش دکتر جهانگیریِ درونم یه نِدا سَر داد و گفت: به خودت بیا داود! با زبان انگلیسی خود چه کردی؟
خب دیگه حالا باید یه کاری براش انجام میدادم. حال و حوصله رفتن به کلاس رو نداشتم و چون به فیلم علاقه داشتم تصمیم گرفتم از اون روز هرچی فیلم می بینم با زیرنویس انگلیسی باشه. اولش خیلی سخت بود (هرچند که الان هنوزم خیلی آسون نیست) و مجبور می شدم وسط فیلم بارها فیلم رو متوقف کنم تا ببینم معنی کلمات چی میشه. بعدش کلماتی رو که بلد نبودم داخل جعبه لایتنر که نرم افزارش رو در کامپیوتر داشتم مرور می کردم و این باعث می شد که دامنه لغاتم خیلی افزایش پیدا کنه. هر چند که شاید با این متوقف کردن فیلم نمی تونم پشت سر هم یه فیلم رو ببینم و باید به چند قسمت تقسیمش کنم. گاهی اوقات میشه یه فیلم سینمایی یک هفته طول می کشه تا تموم بشه ولی الان دیگه با این سبک فیلم دیدن اصلا مشکلی ندارم و اتفاقا خیلی هم دوسش دارم. شاید به همین خاطر باشه که تا الان فیلم های خیلی زیادی رو دیدم.
علاوه بر دیدن فیلم سعی می کنم همیشه یه کتاب انگلیسی که بیشتر مواقع هم به صورت پی دی اف هست داشته باشم و هر روز حتی شده چند خط رو رونویسی کنم اما مهم اینه که می بایست به متن این کتاب حتما علاقه مند باشین.
برای صحبت کردن هم توی اینترنت دوستانی از کشورهای دیگه پیدا می کنم تا گاهی بتونم باهاشون صحبت کنم تا ترس از انگلیسی صحبت کردن برام کمتر و کمتر بشه.
فقط خواستم در نهایت این رو بگم که برای یادگیری زبان بهتره اصلا وسواس به خرج ندیم. فقط کافیه چیزی که علاقه داری رو با انگلیسی ترکیب کنی و دنبال یه روش خاص نباشیم.
من خودم به فیلم خیلی علاقه دارم شاید شما خیلی به موسیقی علاقه داشته باشین یا حتی دلتون بخواد برنامه های تد(TED) رو دنبال کنین.
داود بعد مدت ها به نوشته هات سر زدم و در یه شب دو تا پست خوب دیدم 🙂
من یه مقدار نیاز دارم انگلیسی صحبت کنم یا در واقع مکالمه داشته باشم تا اعتماد به نفسم تو این زمینه بره بالاتر چون وقتی مکالمه داریم باید سریع همون موقع جمله تحویل طرف مقابل بدیم و نیاز به تسلط بیشتری داره.
من از طریق تلگرام با افراد دیگه صحبت می کنم ولی مکالمه به صورت متنی هست یا در بهترین حالت پیام صوتی.
تا حالا فرصت مکالمه پیش نیومده. البته من دنبالش نبودم واقعاً.
می خواستم بدونم از کجا با افراد دیگه آشنا میشی معمولاً؟
من معمولا از چت روم های خارجی استفاده می کنم. البته پیدا کردن یک آدم درست و حسابی به این روش یکم صبر و زمان می خواد.