این بخش از کتاب با عنوان hot or not نوشته شده است و در این بخش دن اریلی از تجربیات شخصی خودش می گوید. زمانی که وی از بیمارستان مرخص شد دیگر مثل سابق جذابیت فیزیکی نداشت و همیشه نگران این بود که دیگر نتواند مثل گذشته رابطه عاشقانه ای با کسی برقرار کند. وی با انجام یکسری تحقیقات به برخی نتایج رسید، اینکه انسان های جذاب ترجیح می دهند تا با افرادی در رده جذابیت خودشان قرار ملاقات بگذارند و اینکه وقتی ما متوجه می شویم که آنقدر جذاب نیستیم، اگرچه جذابیت دیگران را تحسین می کنیم اما برای اینکه بتوانیم به خودمان یا به شریک عاطفی خودمان عادت کنیم، سعی میکنیم تا به دنبال ویژگی های جذاب غیرفیزیکی بگردیم مثلا داشتن حس شوخ طبعی، مودب بودن، نحوه صحبت کردن و چیزهایی ازین قبیل. در نهایت دن اریلی هم با وجود تمام کاستی هایی که در زمینه جذابیت ظاهری داشت موفق شد تا با کسی ازدواج کند که سایر ویژگی های شخصیتی دن برایش اهمیت بیشتری داشت.
در نهایت همیشه به یاد داشته باشیم که فقط به جذابیت های فیزیکی انسان ها که مثل ماسکی روی صورت آنها است توجه نداشته باشیم بلکه به انسانی که در پشت این ماسک هست اهمیت بیشتری بدهیم.