از آزمون های چهارگزینه ای بیزارم

دیروز بعد از مدت ها دوباره ریخت نحس برگه پاسخ نامه چهارگزینه ای که باید با مداد مشکی نرم پر بشه و اون بالای صفحه نحوه درست پر کردن پاسخنامه رو نشون داده و اون زیر یه محل امضا هم تعبیه شده رو دیدم. چند سالی می شد که صدای منزجرکنندهِ استرس آفرینِ اون آقا که پشت بلند گو می گه: داوطلبین محترم آزمون شروع شد رو نشنیده بودم. آزمون مربوط میشد به یک بانک. اولین بار و شاید آخرین باری باشه که در آزمون های استخدامی شرکت می کنم. از دیدن خِیل عظیم جمعیت با مدارک لیسانس و فوق لیسانس برای چنگ زدن به ارگان های دولتی شگفت زده شدم. یعنی چقدر سیستم آموزشی و دانشگاهی ما بیخود و ناتوانْ پرور هست که این همه آدم توی روز تعطیل برای به دست آوردن جایگاه شغلی که به زحمت از تعداد انگشتان دو دست تجاوز می کنه با هم وارد رقابت میشن. وقتی با یکیشون صحبت می کردم می گفت تا حالا توی 17 تا آزمون استخدامی شرکت کرده.

 مدت هاست دیدن این نوع پاسخ نامه ها حالم رو خراب می کنه. یادم میاد این بازی آزمون ورودی چهارگزینه ای برای ورود به انواع و اقسام مدارس راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه و هر کوفت و زهر مار از اَوان نوجوانی خِر ما رو گرفته و وِل هم نمی کنه؛ ترسم از اینه که بعد از مرگ هم نَکیر و مُنکر برای ورود به دنیای دیگه آزمون ورودی برگزار کنند. همیشه به غلط تصور می کردم که قراره با چرخوندن این مداد و پر کردن هر یک از این خونه های شومِ لعنتی سرنوشت من تغییر کنه. شب های زیادی با استرس این مساله می خوابیدم؛ با هر تستِ جا به جا و اشتباه سرنوشت من قراره تغییر کنه. با هر تستِ اشتباه و جابه جا قراره سرنوشت من تغییر کنه. با هر تستِ اشتباه و جا به جا قراره سرنوشت من تغییر بکنه. همیشه دایم این مساله توی ذهن من می چرخید. تکرار و تکرار. شاید زیادی حرف بزرگتر ها و معلم ها و اساتید و خونواده ام رو جدی گرفته بودم. من همیشه سعی می کردم بهترین تلاش خودم رو انجام بدم و چیزی کم نذارم. چون واقعا فکر می کردم قراره توی این آزمون ها سرنوشت من تغییر کنه و رقم زده بشه. چقدر بیخرادنه تصور می کردم. بعد از این همه سال کلنجار با این آزمون های مزخرف که فقط وقت و انرژی و زندگیم رو تلف کرد دیگه از هر چی آزمون چهار گزینه ای و هر آزمون دیگه که یکی بگه قراره سرنوشتت رو رقم بزنه بیزار شدم.

دیدگاهتان را بنویسید