نماز به سبک اجباری

یادم میاد وقتی سرباز بودم و در آموزشی، یکی از بخش هایی که به شدت برام توی مُخ بود نماز های اجباری بود. شما در روز سه بار می بایست بالاجبار و با زور و فشار در هنگام نمازهای یومیه در مسجد حاضر میشدی، قبل از ورود به مسجد اسم می نوشتن و بعد از اتمام نماز هم دوباره مراسم اسم نویسی انجام می شد و افرادی که به هر دلیل، موجه و غیرموجه اسمشون توی لیست غیبت می رفت از مرخصی هفتگی محروم می شدند. اون اوایل که رفته بودم و موتور1 بودم چند باری رو به خاطر شلوغی های دستشویی و نبود مکان برای گرفتن وضو، بدون وضو توی صف آخر وامیستادم و فکر کنم گند زدم توی نمازهای یومیه اون صف آخری ها. البته فقط چند روز اول بودش ها. بعدش دیگه کم کم قِلِقِ کار دستم اومده بود. میرفتم ته صف میشستم. اینقدر یه سری ها مون این کار رو انجام دادیم که بالاخره گندش دراومد و یه روز فرمانده اومد گفت شماها چرا نماز نمی خونید؟ گفتیم جناب2 مشکل شرعی داریم و نمی تونیم متاسفانه3.  خب باز فرداش اومد و گفت شما ها باز چرا نماز نمی خونید؟ باز دوباره گفتیم ما مشکل شرعی داریم جناب! برداشت گفت: این چه حرفیه میزنید دیگه. خودتون رو مسخره کردید؟ یعنی شما هر روز و هر شب مشکل شرعی دارین؟ خب دیگه چاره ای نبود. خدایا از سر تقصیرات ما بگذر مجبور بودیم می فهمی مجبووور.

1: موتور که البته یک پیشوند هم کنارش همیشه هست ولی خب نمی تونم دیگه این رو بنویسم چون خیلی زشته! به سربازی اطلاق می شه که تازه وارد محیط نظام شده و این صفت رو توسط افرادی که خدمت بیشتری کردن، دریافت می کنه و تا موقعی که پایه خدمتیش بالا نرفته توسط سایرین با این صفت خوانده می شود. سعی می کنم توی یه پست جدا در مورد موتور کیست؟ چه ویژگی هایی دارد؟ از چه زمانی آغاز و کی به اتمام می رسد پاسخ هایی بر حسب تجربه خودم بنویسم.

2: توی خدمت سربازی کسی که درجش ستوان و سرگرد و سرهنگ بود رو حتما باید با لفظ جناب خطاب می کردیش.

3: لازم به ذکر است که حمام در سربازی فقط صبح زود از ساعت 3.30 تا 4 صبح باز بود و در باقی روزها باید چشم انتظار دستور فرمانده بودی تا اجازه حمام برای کل گروهان صادر میشد تا همه با هم به حمام می رفتیم و فرمانده گاهی در حمام حضور پیدا می کرد تا جهت پوشیدن لباس های زیر یک شکل و یک دست سربازان اطمینان حاصل کند.

شاید دوست داشته باشید بخوانید:
خاطرات سربازی من

3 نظر / نظر خود را در زیر وارد کنید

  1. فک کنم توم مثه من تو اون جهنم دره ی ولیعصر تبریز بودی وای چقد بد بود، (من اردیبهشت 91 بودم اولین سری 21 ماهه ها تا آخرین روزای خدمتم بهمون میگفتن شاید با هموم قانون 18 ماه خدمت کنید البته یه قسمتی رو مشمول کردن مناطق عملیاتی و جنگی رو ولی ما که تو کرج خدمت میکردیم که خدمتش هزار برابر سخت تر از مناطق جنگی و مرزبانی و … بود) عذاب قبرم بنظرم یه ذره بهتره الانم بهش فک میکنم دل درد پا درد سردرد و …درد میگیرم خدا ازت نگذره رواسی عجب حیواااااااااانی بود کلا بده آموزشیمم از خدمت تو یگان میترسیدم از ترس و وحشت هایی که به ما القا کرده بودن اصلانم کسی نبود بگه همه اینا …شعره فوقه فوقش بازداشته میری حالم میکنی تو بازداشتگاه بدشم هر یه روز بازداشتی 3 روز اضافه است همه اش چرت و پرت من که کلی بازداشتی داشتم یکی دو ماه مونده بود تموم کنم همشو برام بیران کشیدن از پروندم

  2. سلام سامان جان . مناطق عملیاتی همیشه دو الی سه ماه کسری داره و ربطی به قانون 18 ماه بودن خدمت قبل شما نداره . من خودم بخاطر اینکه تو منطقه مرزی “عملیاتی درگیر” خدمت کردم سه ماه کسری داشتم ، دوستانم توی منطقه مرزی”عملیاتی غیر درگیر” خدمت میکردن که دو ماه کسری داشت . مناطق “شرایط سخت” مثل اهواز و ایلام هم دو ماه کسری دارن لب مرزش. منظورم اینه شرایط برای همه یکسان هست اکر قانون خدمت برای شما 21 ماه بوده برای اونها هم 21 ماه بوده و با احتساب کسری “منطقه عملیاتی” به 19 یا 18 ماه کاهش پیدا میکنه مدت زمان خدمت .
    راستی شما که توی کرج خدمت میکردین تا حالا شده تب و لرز داشته باشین ولی تا صبح مجبور باشید توی کمین توی برف بخوابید که صبح بتونید برید برجک مرزی دارو بخورید و شبش هم باید دوباره برگردین کمین و …؟شده تا حالا به سمتتون شلیک کنن؟شده بار قاچاق بکیرید تا درجه ستواندومی بار 40 کیلویی رو توی کوه پنج کیلومتر بندازید پشتتون بیارید که خودش 8 ساعت طول میکشه؟! شده عقده ی یه “ادامس” برای 4 ماه توی دلتون بمونه؟چون زمستون هست و باید صبر کنید راه باز بشه بعد تازه شرایط مرخصی اوکی میشه . شده تا حالا آبی بخورید که توی بشکه جمع کردین و تقریبا بو گنداب میده و باید قرص کلر بندازید توش.وقتی جایی که قراره باهاش مقایسه کنید خدمت نکردین یا “تجربه” نکردین در موردش نظر ندین 🙂
    من خودم یکماه آخر رو بخاطر مشکلات معده ام (بخاطر همون آبی که گفتم برام پیش اومد” اومدم تهران خدمت کردم توی پاسگاه. شبا سربازهاش میپیجوندن میخوابیدن!!!!!!!!!!!!! بهشون گفتم برای 17 ماه یکبار نشده شب بخوابم توی خدمت چون فضا باز بوده و توی کمین بودیم ، میخوابیدم سر خودم روی سینه ام بود.نزنید این حرف رو ، لب مرز ، مردم از جنس ما دارن پاره میشن بعد شما میگید “خدمت من توی کرج” هزار بار سختتر از اونها بود!!!

دیدگاهتان را بنویسید