فیلم کره ای cast away on the moon (کشتی شکسته روی ماه)+دانلود+موسیقی متن

فیلم cast away on the moon (کشتی شکسته روی ماه)

فیلم کره ای cast away on the moon که به فارسی “کشتی شکسته بر روی ماه” ترجمه شده یکی از قشنگ ترین فیلم های کره ای هست که تا حالا دیدم و در سال 2009 هم ساخته شده. این فیلم من رو خیلی یاد cast away که تام هنکس داخلش بازی می کرد، انداخت.

خلاصه: داستان فیلم از اونجایی شروع می شه که مردی که از لحاظ مالی ورشکست شده تصمیم می گیره خودکشی کنه. اما از بدشانسی (یا شاید هم خوش شانسیش!) بعد از اینکه از پل خودشو به داخل رودخونه پرتاب می کنه وارد یک جزیره دورافتاده در نزدیکی شهر میشه واز خودکشی نجات پیدا می کنه اما با این حال هر چقدر تلاش می کنه هیچ کسی اون رو نمی بینه و داخل جزیره گیر میوفته. حالا دیگه مجبوره توی این شرایط دنبال غذا باشه تا از گرسنگی نمیره و نیازهایی که برای زنده موندن داره رو به تنهایی برآورد کنه.

در طرف دیگه این فیلم هم یک دختر منزوی و گوشه گیر هست که زندگی عجیب غریبی با یکسری قوانین ثابت و مشخص داره. مثلا توی زمان مشخص شبها می خوابه و روز بعد مثل همیشه در یک ساعت مشخص از خواب بیدار میشه و حتی تعداد قدم هاش توی ورزش هم ثابته و سرگرمیش عکس گرفتن از ماه هست. اون خودشو توی اتاق محبوس کرده و با پروفیل های فیکی که با عکس های دخترهای دیگه تو شبکه های مجازی می سازه از شخصیت اصلی خودش فرار می کنه و ارتباطشو با اطرافیانش قطع کرده و توی دنیای مجازی که برای خودش درست کرده زندگی می کنه. شاید به خاطر زخم و سوختگی که روی صورتش هست اینقدر منزوی و گوشه گیر شده و خودشو دوست نداره و نمی تونه قبول کنه.

حالا این دو تا داستان توی فیلم بهم هم گره می خورن. شخصیت دختر این فیلم با دوربینش متوجه اون مرد توی جزیره میشه و شروع می کنه به عکاسی ازش و زیر نظر گرفتن کارهایی که داره توی اون جزیره انجام میده. تنهایی اون مرد و کارهایی که داره برای زنده موندن برای خودش انجام میده امید رو به دختر برمی گردونه و بالاخره بعد از چند ماه که اون مرد رو زیر نظر داره سعی می کنه باهاش ارتباط بگیره و بهش پیغام بده.

شاید یکمی عجیب غریب و سوال برانگیز باشه که چجوری در نزدیکی شهر کسی نیست که اون مرد رو نجات بده.
روزهای اول خیلی تلاش می کنه که خودش رو از اون جزیره نجات بده اما بعد از چند روز زندگی توی این جزیره دیگه حتی خودش هم هیچ تلاشی برای کمک گرفتن از بقیه نمی کنه و حتی وقتی آدمی رو می بینه که نزدیک اون جزیره میشه ازش فرار می کنه. یه جورایی عاشق محیط زندگی جدیدش میشه و چالش هایی که براش به وجود میاد رو دوست داره و با حل هر مشکل، اعتماد به نفسش بیشتر میشه و از تنهایی زندگی کردن توی جزیزه لذت می بره.

یکی از سکانس هاشو من خیلی دوس دارم. وقتی که دختر متوجه میشه که اون مرد توی جزیره به شدت هوس خوردن نودل به سرش زده و داره تلاش می کنه خودش مواد تشکیل دهنده اون رو درست کنه، براش نودل سفارش می ده و به پیک میده تا غذا رو به اون جزیره برسونه اما اون مرد با تمام نیازی که به نودل داره، اون رو رد می کنه. در جواب دختر همه می گه که نودل براش به منزله امید هست.
امید به درست کردن نودل توی جزیره باعث می شد تلاش بکنه که زنده بمونه و زندگی براش معنی پیدا می کرد. یعنی اگر این هدف رو ازش می گرفتن، زندگی توی جزیره براش یه کار پوچ و بیهوده می شد.
شاید توی زندگی بیرون از جزیره هم هدف اصلی زندگیشو گم کرده بود که هوس کرده بود خودکشی بکنه.

یکی از آهنگ های متن این فیلم رو خیلی دوس دارم و اینجا میذارم تا گوش کنید.

واقعا اگه فیلم رو تا لحظه آخر ببینید خیلی سخته بتونید احساساتی نشید و اشک هاتون رو کنترل کنید. مخصوصا لحظات بی نظیر آخر فیلم.

راستی این رو هم بگم که این فیلم رو به راحتی می تونید با اعضای خانواده ببینید و هیچ مشکل و صحنه ای هم نداره.

نق پایانی: بعد از اینکه فیلم تموم شد داشتم با خودم فکر می کردم چرا ما نباید چنین فیلم هایی بسازیم که اینقدر جذاب و زیبا در مورد امید داشتن توی زندگی صحبت می کنه. راستش من هر دفعه سینما میرم از اینکه این همه بدبختی و بیچارگی آدم ها تو فیلم به تصویر کشیده میشه، احساس مرگ و پایان زندگی و بدبختی بهم دست میده. آخه دیگه چقدر خیانت زن و شوهر و اوضاع بیریخت کشورمون رو تو فیلم ها نمایش بدیم. تعجب می کنم که چرا یه فیلم درست حسابی ساخته نمیشه که بعد از پایان فیلم حس خوبی به زندگی کردن توی این مملکت بهمون دست بده.

مطالب مرتبط:
فیلم های مورد علاقه من

3 نظر / نظر خود را در زیر وارد کنید

  1. ممنون با خوندن نقدتون هم انرژی گرفتم و صبحم پرنشاط شد و هم ترغیب شدم این فیلم رو ببینم

  2. یه پیشنهاد دارم اول اینکه بنویسید حتما هاردساب هست یا نه و سانسور شده یا نه دوم اینکه خلاصه رو تو 4 خط بنویسید مثلا بگین مردی که با نا امیدی از زندگیش تصمیم به خودکشی میگیره و خودشو از روی پل میندازه اتفاقی میفته روی جزیره و زباله هایی ک ب ساحل شسته میشن بعد میاین میگین اون دختره رو معرفی میکنین میگین تو این ماجرا دختره ناظر همه حرکاتش هست و این یارو میشه تنها سرگرمی اون دختره هیکیکوموری

دیدگاهتان را بنویسید