مدتی هست که خواندن این کتاب تمام شده است. در این پست قصد دارم تا نکاتی را که از خواندن این کتاب یاد گرفتم بنویسم. به تدریج سعی می کنم برخی از جملات زیبای هر فصل از این کتاب را بنویسم تا افراد بیشتری برای خواندن و خرید آن ترغیب شوند.
آنچه آموختم:
* استفاده از علایم تشدید، کسره، سکون و فتحه و سایر علایم برای کمک به راحت تر خواندن متن مثلا این جمله: اطمینان به آینده، همچون تریاک، انسان را لَش و ذلیل و دَنی طبع می کند. یا : من نمی میرم، جوانْ پرواز می کنم.
* نوشتن چند کلمه پشت سر هم مثلا : کارِ مداوم ِ سرسختانه ی وفادارانه ی دلدارانه یا مثلا آدم نابخرد تازه به دوران رسیده ی کوتاه بین فرنگ رفته ی دسته خالی برگشته.
* استفاده عمدی از یک کلمه تکراری مثلا بدون استفاده از بیمه ی رایگان، دوا و درمان رایگان، امکانات پژوهشی رایگان، کمک هزینه و کوپن و بن خوار بار رایگان، و بدون استفاده از غیره و غیره رایگان یا :عروسک های کوکی، بدترین عروسک های دنیا هستند چرا که بدون ایمان، بدون عشق، بدون اراده و بدون شعور حرکت می کنند.
* جابجایی ارکان جمله مانند فعل و فاعل و نهاد. مثلا: اصلا دارد قدرت فکر کردن و غصه خوردن، دارد شعور رنج کشیدن و خون خوردن؟ یا : به شرطی که درد بر ما فرود آمده باشد نه بر دیگران عزیز یا عزیز دیگران یا : زمین خوردن هایی هست که تن را مجروح می کند و روح را.
* حذف به قرینه لفظی مثلا: زانوهایم خیلی درد می کند … سرم هم. یا ما از ابتدای سفرها با این گروه درگیر شدیم، و سخت هم و تماشایی هم.
* طولانی کردن جملات و جلوگیری از فشرده سخن گفتن برای اینکه ذهن خواننده بیشتر استراحت کند و خسته نشود مثلا: بابت مبالغ سنگینی از بدهکاری هایم به بانک ها سفته های معتبر خود را داده بود و بی کمترین منتی نیز چنین کرده بود. شاید اگر خود ما می خواستیم این جمله را به این شکل بنویسیم آن را کوتاه کرده و به صورت زیر می نوشتیم: بابت مبالغ سنگینی از بدهکاری هایم به بانک ها سفته های معتبر خود را بی کمترین منتی داده بود.
* اعترافات شیرین نویسنده به کمی و کاستی هایش مثلا: من آدمی بسیار دیر انتقال و کندذهن هستم.
* قرار دادن برخی کلمات یا جلات مهم در گیومه یا بولد کردن آنها مثلا: من دیگر نویسنده این مردم، در این زمان نیستم یا : دوستی، ریشه در زمان دارد. یا: گاه، او می نشست پشت میز، با «مراجعان» بحث می کرد.